چند اعتراف خنده دار پسران @~@~@~@~@~@ @~@~@~@~@~@
یبار تابستون رفته بودیم دهات یه دوچرخه داشتیم ازین دوچرخه چینیا که خیلی بزرگن *yohoo* *yohoo* ازین زنگا دارند که زییییرینگ زیریییینگ صدا میده خلاصه ما بچه همسایه رو سوار کردیم و رفتیم یه چرخی با دوچرخه بزنیم ازین ترک های عقب داشت پشت به من نشسته بود رو دو چرخه منم چون هیکلم درشت تر بود همیشه باید پایدون میزدم اونم هی میگفت تند برو و تند برو تندتر و تندتر برو *hip_hip* *hip_hip* بعد وسط راه داشتیم میرفتیم یه سگه پشت دیوار خوابیده بود با دمش جارو میکرد *neveshtan* *neveshtan* عاقا مام گفتیم هیجانش رو ببریم بالا با چرخ رفتیم رو دم سگه یهو سگه صدای اسب حامله داد :khak: :khak: بعد دو سه تا واق واق کرد و گفت هاپولی هاپول دُممو لِهول قوقولی قوقول اینو گفت و شدن دو سه تا سگ افتادن دنبالمون اولش سرازیری بود خیلی حال میداد *amo_barghi* *amo_barghi* خیلی فاصله افتاد بینمون هی واق واق میکردن و افتاده بودن دنبالمون *modir* *modir* این پسر همسایه هم هی میخندید و میگفت تند برو و تند برو تند تر و تند تر برو بعد رسیدیم به سر بالایی *ey_khoda* *ey_khoda* من هی شروع کردم هن هن کردن هی زور زدم ،هی زور زدم *esteres* *esteres* عرق از همه شکاف هام راه افتاده بود این سگا هم هی داشتن نزدیک میشد *amo_barghi* *amo_barghi* هی این پسر همسایه میگفت تند برو و تند برو تند تر و تند تر برو *gij_o_vij* *gij_o_vij* این چرخم سنگین بود لرزه افتاده بود به پاهاش زورم نمیرسید از سربالایی بریم بالا هی این میگفت تند برو و تند برو تند تر و تند تر برو منم بخاطر اینکه ماهیچه های پاهام خیلی تحرک داشتن هر چی خون داشتم رفته بود تو پاهام یهو خون به مغزم نرسید :khak: :khak: دست گذاشتم پشت کمرش هولش دادم پایین *bi_chare* *bi_chare* اینم مث گونی پیاز خورد زمین *malos* *malos* و یهو دیدم عه ؟؟!! چه خوبه بهتر میتونم پایدون بزنم یکمی دور شدم وایسادم ببینم چه خبره دیدی مثلن تام جدی و اون سگه دعواشون میشه یه عالمه گرد و خاک بلند میشه هی هر دفعه دستی پایی از یکدومشون از تو اون گرد و خاکا معلوم میشه دقیقا اونجوری بود یه سگ میرفت داخل یه سگه دیگه میومد بیرون و صدای واق واق میومد گاهی وقتام صدای عررر عررر میومد چند باری هم فحش شنیده شد *bi_chare* *bi_chare* ولی خب من اهمیت ندادم و ادامه دادم رفتم اینکه میگن سگ گازت بگیره هاری میگیری راسته ها *tafakor* *tafakor* این پسر همسایمون بهده اون قضیه هر وقت منو میدید خون جلو چشاشو میگرفت *bi asab* *bi asab* حمله میکرد سمت من فک کنم بش آمپول کم زدند باید سه چهارتا بیشتر بهش میزدن تا هاریش بره ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ **♥** دلاتون شاد و لباتون خندون *ghalb_sorati* ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ان شا الله وقت کنم خاطره هامو مینویسم اکثرشونو مشاهده ترتیبی خاطره های ثبت شده تا به الان ◄
پدرم همیشه میگوید “این خارجیها که بیخودی خارجی نشدهاند، خیلی کارشان درست بوده که گذاشتند برن خارج *malos* . البته من هم میخواهم درسم رابخوانم *neveshtan* ؛ پیشرفت کنم *fekr* ؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم *shadi* . ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم. تازه دایی دختر عمه پسر همسایهمان در آمریکا زندگی میکند. برای همین هم پسر همسایهمان آمریکا را مثل کف دستش میشناسد. او میگوید “در خارج آدمهای قوی کشور را اداره میکنند” *gorz* مثلن همین “آرنولد” که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد *gorz* و بعد… البته آن قسمتهای بیتربیتی فیلم را ندیدیم *soot* اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا *baghal* . اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود *gij* . خارجیها خیلی پر زور هستند و همهشان بادی میل دینگ کار میکنند. همین برجهایی که دارند نشان میدهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کردهاند. *hang* ما اصلن ماهواره نداریم *bi_chare* . اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامههای علمی آن را نگاه میکنیم *goz_khand* . تازه من کانالهای ناجورش را قلف کردهام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند *dali* . در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمیشود و نخبههای علمی کشور مجبور میشوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش میشوند. مثلاً این “بیل گیتس” با اینکه اسم کوچکش نشان میدهد که از یک خانواده کارگری بوده، اما تا میفهمند که نخبه است به او خیلی بودجه میدهند و او هم برق را اختراع میکند *gij_o_vij* . پسر همسایهمان میگوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شبها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم *ey_khoda* . از نظر فرهنگی ما ایرانیها خیلی بیجمبه هستیم *jar_o_bahs* .. ما خیلی تمبل و تنپرور هستیم و حتی هفتهای یک روز را هم کلاً تعطیل کردهایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایهمان شنیدم که در خارج جمعهها تعطیل نیست *talab* . وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم *O_0* . اما حرفهای پسر همسایهمان از بی بی سی هم مهمتر است *malos* . ما ایرانیها ضاتن آی کیون پایینی داریم *soot* . مثلن پدرم همیشه به من میگوید “تو به خر گفتهای زکی” *btb* . ولی خارجیها تیز هوشان هستند. پسر همسایهمان میگفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند :khak: ، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند *hazyon* . ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان میروند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله ساده مثل "آی لاو یو" بنویسند. واقعن جای تعسف دارد. *difal* این بود انشای من! *goz_khand*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم